خاطرات من

می نویسم از روزهای زندگی ..

خاطرات من

می نویسم از روزهای زندگی ..

9

و باز دعوا و اینبار سخت تر ... فکر نکنم دیگه اشتی کنم 

8

دو تا اخلاق بد میتر آزارم میده شدیدا 

1 الویت داشتن مادرشه ... بنی اگر من باشم مادرش باشه ... مامانه رو رو سرش حلوا حلوا میکنه به منم میکه گم شو ...

روزی نیست که زنگ نزنه به مادرش ..  روزی نیست که سر مادرش خونمون جنگ و دعوا نباشه ... 99 درصد دعوا ها سر همینه ...

دعوای مکان زندگی هم در واقل همینه .... مستر میخواد خونه دقیقا ور دل مامانش باشه و هر روز سر این موضوع دعواهه ...

2 فوتبال .... این مورد قبلا زیاد نبود الان زیاد شده و دارهه از کنترل خارج میشه .... هر روز از سر کار که میاد میرهه جلو تلوزیون تا نصفه شب پای فوتبال خراب شدست (الهی که به زمین گرم بخورند دست اندر کاراش . به هیچ دردی که نمیخوره این ورزش ... مخصوصا دیدنش ..)

_______

پ ن:

الان به فیلمی داستم نگاه میکروم زنه بی بی چک گذاشت و مثبت بود ... اینقدر تو این چند ماهه بی بی چک گذاشتم و منفی شده که  دیگه اصلا تو ذهنم نمیگنجه که بتونه مثبت هم بشه ... برام مثل یه رویاس