خاطرات من

می نویسم از روزهای زندگی ..

خاطرات من

می نویسم از روزهای زندگی ..

9

بالاخره مستر رفت دکتر و دکتر براش دارو داده که بعد اتمامش باید دوباره آزمایش بده .

از شغلم بدم اومده . احساس میکنم هیچ پیشرفتی تو این چند سال نداشتم .

زن پسر خاله مستر یکی دو هفته دیگه زایمان میکنه

زن پسر دایشم فک کنم یه 4 ماهی باشه حاملست .

و ما تازه درمان رو شروع کردیم .